بدون عنوان
اين بابايي يه كارايي ميكنه كه آدم شاخ در مياره.جمعه رفتيم لباس خريديم بعد كه اومديم خونه بابايي آورد گذاشت تو خونه ديروز من رفتم تو اتاقت هر چي گشتم ديدم نايلون لباسا نيست .ترسيدم شايد جا مونده باشه حالا از بابا مي پرسم ميگه گذاشتم يه جا كه هي نياري دستمالي كني لباس بچه حساسه هر وقت كمدش اومد ميارم بچين توش
تازه ميگه لباسه جلو دسته تو نميبيني منم ديگه حال نداشتم همه جارو بريزم بيرون چيزي نگفتم ولي امان از اين بابا مجتبي
اينم براي شما
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی