رادمهررادمهر، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

ماهی کوچولو

اولین روز برفی

سلام ماهی کوچولوی من امروز اولین برف پاییزی اومد .آره ماما من خودم تو عید برف دیده بودم ولی برف پاییزی یادم نمی یاد.  امسال زمستون سردی داریم من سرمارو خیلی دوست دارم.تو هم داری تو سرمای سرما میایی. دیروز با بابا مجتبی و مامان منیر رفتیم بهار چقدر لباسای قشنگ و کالسکه های گرون  البته بنده خدا مامان منیر میگه هر چی دوست دارین بخرین فکر پولشو نکنین و لی خوب من از بچگی اینجوری بودم دیگه دلم نمیاد کسی اذیت بشه.امید وارم از این نظر یه کوچولو به من بری. ما هنوز نمی دونیم تو دختری یا پسر برای همینم نتونستیم برات چیزی بخریم. در هر صورت فرقی نداره فقط میخوام سالم باشی. اگه به مامان منیر باشه هرچی تو بهاره میخره. ...
17 آبان 1390

روز نو

سلام ماهی کوچولوی من .بر عکس دیروز که خیلی ابراز وجود می کردی امروز خیلی آرومی.دیشب یهو بیدار شدم دیدم به پشت خوابیدم خیلی نگران شدم نکنه بهت آسیبی رسیده باشه؟ امروز از صبح باز بارون شروع شده.بابا هم دوباره می خواد بره ماموریت البته عصری میاد خونه ولی همین پرواز کردن و هواپیما دلواپسی داره دیگه. عصری شاید بریم با بابا گردش دنبال تخت و کمد برا شما.هنوز نمی دونم تخت بزرگ بگیریم یا کوچیک. دلم میخواد هر چه زودتر نگاه قشنگت رو ببینم. ...
15 آبان 1390

بدون عنوان

- خدا گوید                تو ای زیباتر از خورشید زیبایم                      تو ای والاترین مهمان دنیایم                     شروع کن ، یک قدم با تو                             تمام گام های مانده اش با من    ...
14 آبان 1390

شنا

سلام .مامانم ديشب تا صبح تكون خورديا از هر طرفي چرخيدم تو هم يك ابراز وجودي كردي. نميدونم حالت خوبه يا نه ولي من تورا به خدا سپردم و از خدا سالم خواستمت. تا 29/8 كه برم سونو دل تو دلم نيست. تو هم بايد مقاوم باشي .منتظر ديدارت هستم.  
14 آبان 1390

آغاز

سلام ماهي كوچولوي من. من باهات زياد حرف مي زنم و دردو دل مي كنم . اميدوارم صدام رو بشنوي.مي دوني چرا بهت ميگم ماهي كوچولو چون مثل ماهي تو دلم پايين بالا ميري . اين اولين مطلبي هست كه دارم برات مي نويسم الا تو 2٥ هفته و 4 روزه با مني . اين چند روز بخاطر مريضي من خيلي اذيت شدي .مي دونم پراكنده حرف مي زنم ولي ماماني من كلا ذوق ادبي و نوشتاري خوبي ندارم همينارو ازم قبول كن.بابايي بعد از دو روز ماموريت ديشب برگشت توهم از اومدنش ذوق كرديا معلوم بود   براي ديدنت لحظه شماري ميكنم ...
10 آبان 1390

اسم

سلام. کوچولوی من نمی دونم اسمت و چی بزارم البته بگما هنوز جنسیتت معلوم نیست. ما هم دو دلیم برا اسم . بابا می گه من انتخاب کنم اون نظر بده کارای سختو همیشه میندازه گردن من.منم دارم فکر میکنم هر روز. ...
10 آبان 1390